در سالیان نه چندان دور در اغلب سازمان ها و شرکت های ایرانی و خارجی نقش متفاوتی برای روابط عمومی و بازاریابی در واحد فروش متصور بودند. این موضوع تا جایی ادامه داشت که در جلسات مدیران این دو بخش صحبت های متناقض در راستای فروش می زدند.
با گذشت زمان و مشخص شدن اهمیت برند ها در سازمان ها ، نقش سیانت از برند ها در شرکت های خارجی به روابط عمومی سپرده شد تا از ریسک های واحد فروش و تبلیغات جهت فروش بیشتر در امان باشد. اما آنچه ما در این ایران در این دوره مشاهده کردیم، چنین اتفاقی نیوفتاد. یعنی مدیران روابط عمومی صرفا افرادی بودند که دارای ارتباطات خوب با رسانه ها بودند و تریبون مدیران شرکت ها در نشریات شدند.
اما اگر بخواهیم نگاهی صحیح به این موضوع داشته باشیم، باید روابط عمومی را بخش نسبتا پنهان تبلیغات بیان کنیم که به صورت غیرمستقیم مشتری ها را به سمت سازمان سوق می دهد تا از محصولات و خدمات بهره گیرند و سپس نظر مثبت مشتریان را به دیگر افراد انعکاس دهد.